Site icon آکادمی آمانج

اصول و قوانین گشتالت در خدمت طراحی UI

گشتالت در UI

ما چطور جهان اطرافمان را درک می‌کنیم؟ مغز ما چطور دریافت‌های ما را از محیط اطرافمان تفسیر می‌کند؟ ما چطور می‌بینیم؟ مغز ما چطور شکل‌ها و فرم‌ها و طرح‌ها را درک می‌کند؟ چرا مغز ما تمایل دارد بعضی شکل‌ها را درکنار یکدیگر ببیند؟ چرا مغز ما گاهی گول می‌خورد و شکل‌ها و الگوهایی را در طبیعت و محیط اطراف پیدا می‌کند که وجود خارجی ندارند؟ علم روان‌شناسی مدت‌هاست به‌دنبال یافتن پاسخی برای این سؤالات است. 

روان‌شناسان زیادی از کشورهای مختلف در این زمینه‌ها کار و تحقیق کردند و می‌کنند. بعضی از آن‌ها به نتایج جالبی رسیدند و نظریه‌های معروف و تاثیرگذاری را به‌نام خودشان ثبت کردند. نظریه‌هایی که کاربرد وسیعی دارند و فقط محدود به علم ‌روان‌شناسی یا سایر علوم مرتبط نمی‌شوند. 

مدت‌هاست در سیاست، تجارت، بازاریابی و دیجیتال مارکتینگ از یافته‌های علم روان‌شناسی درباره‌ی انسان و عوامل تاثیرگذار بر رفتار و تصمیماتش استفاده می‌شود. سیاستمداران برای کارزارهای انتخاباتی و جمع‌کردن رأی بیشتر، صاحبان کسب‌وکار و بازاریابان برای افزایش فروش نظریه‌های روان‌‌شناسی را به‌خدمت می‌گیرند. 

تئوری‌های روان‌شناسی در طراحی تجربه کاربری و طراحی رابط کاربری نیز استفاده می‌شود، چون هدف در هر دو راضی‌کردن کاربر (انسان) است. طراحان رابط کاربری می‌توانند از نظریه‌های روان‌شناسی برای تاثیرگذارتر‌کردن و تعاملی‌ترکردن طراحی‌هایشان بهره ببرند. وقتی اپلیکیشنی را کاربر باز می‌کند، بهتر است با کدام‌یک از چیدمان‌های زیر مواجه شود؟ و چرا؟ 

 

 

چرا بعضی از لوگوها و آیکون‌ها جذاب‌ترند؟ طراح ui در آیکون‌گرافی از چه قوانینی می‌تواند استفاده کند تا آیکون‌های به‌یادماندنی‌تر و هدفمندتر طراحی کند؟ نظریه‌ی گشتالت و قوانین گشتالت (Gestalt Principles) پاسخ طراح UI را می‌دهد، نظریه‌ای که در دهه‌‌های آغازین قرن ۲۰‌ام متولد شده و متعلق به ۳ روان‌شناس آلمانی (Max Wertheimer, Wolfgang Köhler, Kurt Koffka) است. 

در این محتوا با این نظریه آشنا می‌شوید. درباره‌ی اصول و قوانین گشتالت، اهمیت و فایده‌ی آن در طراحی رابط کاربری و برای طراح رابط کاربری می‌خوانید. و کاربرد قوانین گشتالت در طراحی UI را خواهید دید. 

 

اصول و قوانین گشتالت در UI

نظریه‌ی گشتالت که با نام‌های دیگری مانند Gestalt psychology یا  Gestaltism یا Configurationism نیز شناخته می‌شود، نزدیک به ۱۰۰ سال پیش در آلمان و اتریش برای توضیح چگونگی ادراک‌کردن متولد شد. Gestalt در لغت به معنی شکل است و در این نظریه به معنای الگو یا ترتیب و وضعیت قرار‌گرفتن شکل‌ها و طرح‌ها کنار یکدیگر به‌کار رفته است.

براساس این نظریه انسان (مغز ما) تمایل دارد اشکال، الگوها و طرح‌ها را درکنار یکدیگر و به‌عنوان یک کل درک کند. یعنی وقتی ما چند شکل یا طرح را کنار یکدیگر می‌بینیم، آن‌ها را تک تک و به‌تنهایی نمی‌بینیم، آن‌ها را باهم می‌بینیم و درک می‌کنیم. ما (انسان) تمایل دارد به گروه‌بندی و ترکیب‌کردن اشکالی که کنارهم در وضعیت‌های مختلف قرار می‌گیرند.

The whole is other than the sum of the parts.

کل چیزی است غیر از مجموع جزء‌ها.

به تصویر زیر نگاه کنید. چه می‌بینید؟ مطمئن هستم نمی‌گویید «تعدادی خط سیاه در اندازه‌های مختلف که عمودی کنار یکدیگر قرار گرفتند!»

 

 

نظریه‌ی گشتالت بر ۴ اصل استوار است و ۷ قانون دارد. اصول گشتالت عبارت‌اند از Reification (شی‌انگاری)، Emergence (پیدایش)، multi-stability (چند مرکزی) و Invariance (تغییرناپذیری). ۶ قانون گشتالت عبارت‌اند از مجاورت، شباهت، کامل‌کردن، تقارن، پیوستگی و سرنوشت مشترک.

 

اهمیت و فایده‌ی اصول و قوانین گشتالت در طراحی رابط کاربری

چرا طراح رابط کاربری باید درباره ی این نظریه و قوانینش بداند؟ اگر او بداند مغز انسان چگونه چیزهایی را که می‌بیند درک می‌کند،‌ چه فوایدی برایش دارد؟ ۳ پاسخ زیر را می‌شود به این سؤالات داد:

Great designers understand the powerful role that psychology plays in visual perception. What happens when someone’s eye meets your design creations? How does their mind react to the message your piece is sharing?

طراحان بزرگ نقش انکارناپذیر روان‌شناسی در ادراک بصری را می‌فهمند. وقتی چشمان کاربر طراحی‌های شما را می‌بیند چه اتفاقی می‌افتد؟ مغز آنان چطور به پیامی که طراحی شما می‌رساند واکنش نشان می‌دهد؟

 

۴ اصل گشتالت 

قوانین گشتالت و نظریه‌اش بر چه اصولی استوار است؟ درستی اصولی که در ادامه معرفی می‌شوند در علوم دیگری مانند ریاضی و فیزیک ثابت شده است. درواقع این اصول مختص علم روان‌شناسی نیستند.

 

اولین اصل گشتالت: Reification (شی‌انگاری)

ما می‌توانیم چیزهایی را ببینیم که واقعا وجود ندارند. نه! ما دیوانه نیستیم. این اصل توضیح می‌دهد مغز انسان می‌تواند حتی اگر تمام یک شکل کشیده نشده باشد، خودش آن را کامل کند و ببیند. به تصویر زیر نگاه کنید. لوگویی است که می‌شناسیدش. آیا پیکانی (علامت فلش) را که از نحوه‌ی قرارگرفتن E و x ایجاد شده می‌بینید؟ آیا آن علامت واقعاً در لوگو کشیده شده و وجود دارد؟

 

 

 

دومین اصل گشتالت: Emergence (پیدایش)

به تصویر زیر نگاه کنید. چه می‌بینید؟ از کنار هم قرارگرفتن تعداد زیادی طرح تصویری کاملا متفاوت پیدا شده. تصویری که هیچ شباهتی با طرح‌های سازنده‌اش ندارد. این اصل توضیح می‌دهد که وقتی اجزایی کنار یکدیگر در وضع خاصی قرار می‌گیرند سبب پیدایش طرح‌ها و تصاویری کاملا متفاوت با خودشان می‌شوند. 

 

 

سومین اصل گشتالت: multi-stability (چند مرکزی)

وقتی تصویری برای ما مبهم است و مغز ما نمی‌تواند بفهمد که چه‌چیزی را می‌بیند، این اصل توضیح می‌دهد که مغز چند شکل محتمل را باهم درک می‌کند. به تصویر زیر نگاه کنید. اگر از شما پرسیده شود چه می‌بینید، پاسختان چیست؟

 

 

چهارمین اصل گشتالت: Invariance (تغییرناپذیری)

مغز انسان این توانایی را دارد که شکل‌ها و طرح‌ها و تصاویر  را ببیند و درک‌ کند حتی اگر آن‌‌ها در اندازه‌ها، جهت‌ها، رنگ‌ها و ابعاد گوناگون باشند. این اصل توضیح می‌دهد که درک ما مستقل از اوصاف شکل‌‌ها و اشیاست. شما می‌توانید حروف را در تصویر زیر بخوانید، درست است؟ این تصویر برایتان آشنا نیست؟ (چه کارها که می‌شود با استفاده از این اصل در تایپوگرافی کرد!)

 

 

شما می توانید برای آشنایی با قانون هیک در طراحی UX/UI، این مقاله را مطالعه کنید.

۶ قانون گشتالت و کاربردشان در طراحی UI

اول هر قانون معرفی می‌‌شود و بعد کاربردش در طراحی رابط کاربری با نمونه مشخص می‌شود. برای روشن‌ترشدن موضوع، تصویری که برای توضیح هر قانون انتخاب شده درواقع کاربرد آن قانون در طراحی رابط کاربری وب یا اپلیکیشنی است. وقتی با این قوانین آشنا شوید، خودتان می‌توانید کاربردهایش را در وب‌سایت‌ها و اپلیکیشن‌هایی که با آن‌ها تعامل دارید پیدا کنید. 

 

قانون اول گشتالت: Law of Proximity و نمونه‌ی کاردبردش در UI

مغز ما تمایل دارد چیزهایی را که در مجاورت هم قرار گرفتند گروه‌‌شده و باهم ببیند و درک کند. در طراحی سایت یا اپلیکیشن دقت کنید وقتی که المان‌هایی را نزدیک هم قرار می‌دهید، کاربر آن‌ها را باهم و مثل یک گروه می‌بیند. این چیزی است که می‌خواهید و آیا آن‌ها واقعا باهم مرتبط‌اند تا عضو یک گروه باشند؟ اگر نه، طراحی را عوض کنید.  

 

 

قانون دوم گشتالت: Law of Similarity و نمونه‌ی کاردبردش در UI

مغز ما تمایل دارد شکل‌ها و چیزهایی که شبیه به هم هستند گروه‌شده و باهم ببیند. ما از شباهت برای سازمان‌دادن به اشیا و شکل‌ها استفاده می‌کنیم. اینکه آن‌ها در چه‌چیز (رنگ،‌شکل، جنس، جهت، ابعاد، اندازه و …) باهم شباهت دارند مهم نیست. همین‌‌که شباهتی با هم دارند برای مغز ما کافی است. 

بهره‌گرفتن از این قانون به شما کمک می‌کند تا با کنارهم‌قراردادن مشابه‌ها، درواقع متمایز‌ها را پررنگ‌تر کنید. 

 

 

قانون سوم گشتالت: Law of Closure و نمونه‌ی کاردبردش در UI

مغز ما تمایل دارد خودش شکل‌ها و چیزها را کامل کند و جاهای خالی را پر کند (اصل اول). یعنی برای اینکه به من بفهمانید دایره کشیدید نیاز نیست همه‌ی دایره را بکشید، می‌توانید مثل تصویر زیر عمل کنید. کاربر خودش بقیه را می‌فهمد. (ناگفته پیداست چه آیکون‌ها و لوگوهایی می‌شود با استفاده از این قانون خلق کرد.)

 

 

قانون چهارم گشتالت: Law of Symmetry و نمونه‌ی کاردبردش در UI

مغر ما تقارن را دوست دارد و می‌فهمد. مغز ما دوست دارد شکل‌ها و چیزهایی را  که قرینه‌ی هم هستند کشف کند. ما قرینه‌ها را گروه می‌بینیم. از عدم‌تقارن می‌شود برای جداکردن متقارن‌ها استفاده کرد. برای طراحی صفحات وب و اپلیکیشن و جداکردن بخش‌های محتلف آن به‌راحتی می‌شود از این قانون بهره برد. 

 

 

قانون پنجم گشتالت: Law of Continuity و نمونه‌ی کاردبردش در UI

ما تمایل داریم چیزها،‌ اشکال یا اجزایی را که دنبال هم می‌آیند، به‌هم‌پیوسته ببینیم و درنتیجه در یک گروه. اگر تسلسل قطع شود،‌ یعنی  چیزهای مربوط‌به‌هم تمام شده و دیگر گروهی وجود ندارد. بهترین نمونه از کاربرد این قانون را در Google Maps می‌شود دید. شما این نقطه‌های آبی به‌هم‌پیوسته را بیشتر یک خط می‌بینید، خطی که حرکت در مسیر را تا مقصدی مشخص نشان می‌دهد.

 

 

قانون ششم گشتالت: Law of Common Fate و نمونه‌ی کاردبردش در UI

مغز ما تمایل دارد اجزا و شکل‌هایی را که هم‌جهت هستند باهم ببیند و فکر کند این دو یکجا می‌روند و یک سرنوشت دارند. درواقع هم‌جهت‌ها یک گروه هستند چون مقصد مشترک دارند و ما آن‌ها را مرتبط با هم می‌بینیم. درنتیجه وقتی دو شکل یا طرح در دو جهت مخالف حرکت می‌‌کنند، کاربر آن‌ها را نامربوط و حتی شاید متضاد هم ببیند.

همچنین از قراردادن شکل‌ها و طرح‌های هم‌جهت می‌شود ایده‌ی حرکت در مسیری مشخص را به کاربر القا کرد. دقت کنید که اگر المان‌هایی در طراحی وب‌سایت یا اپلیکیشن هم‌جهت قرار بگیرند، کاربر آن‌ها را مرتبط می‌بیند. آیا قصد شما این بوده؟ آیا می‌خواستید او را به مقصد مشخصی راهنمایی کنید؟

 

 

 

 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری 

۱. یکی از ویژگی‌های طراحی رابط کاربری و حتی تجربه کاربری موفق این است که کاربر بدون‌ فکرکردن کاری را انجام دهد. استفاده‌ی درست از قوانین و اصول گشتالت سبب می‌شود کاربر بدون فکرکردن به جایی و نتیجه‌ای برسد که طراح می‌خواسته. 

۲. تمایل طبیعی و غریزی ما گروه‌بندی‌کردن اشیا و اشکال برای درک‌کردنشان است. وقتی طراحی وب و اپلیکیشن مطابق با قوانین گشتالت است یعنی مطابق با تمایل طبیعی کاربر است. 

۳. ناگفته پیداست از این اصول و قوانین و عکس آن‌ها در طراحی هر المان بصری می‌شود بهره برد و پیام خاصی را به کاربر رساند، از آیکون و لوگو و تایپوگرافی گرفته تا چیدمان منوی وب‌سایت و نحوه‌ی باز‌شدن آن و رنگ و نحوه‌ی به‌نمایش‌درآمدن call to actions و آرایش صفحه‌ی login اپلیکیشن و چیدمان محصولات در وب‌سایت فروشگاهی. 

۴. اصول روان‌شناسی درخدمت طراحی رابط کاربری و تجربه کاربری است و درنتیجه درخدمت طراحی محصول. به‌همین‌دلیل، در دوره‌های تخصصی طراحی محصول درباره‌ی نقش این اصول نیز بحث می‌شود. 

 

 

در نوشتن این محتوا از منابع زیر کمک گرفته شده است:

۱. medium.muz.li 

۲. qed42.com

۳. toptal.com

 

مشاهده نسخه گرافیکی و کامل